@article { author = {Pourhassan, Naser}, title = {Editor's' speech}, journal = {Crisis Studies of the Islamic World}, volume = {2}, number = {1}, pages = {7-8}, year = {2015}, publisher = {Ayatollah Borujerdi University}, issn = {2981-1104}, eissn = {2981-1104}, doi = {10.2783.4999/QJPR.2002.1102.021}, abstract = {}, keywords = {}, title_fa = {سخن سردبیر}, abstract_fa = {منطقه ژئوپلتیکی خاورمیانه از واپسین روزهای آغاز قرن بیست و یکم، خبرسازترین کانون تحولات جهان بوده است. پیش از این، نفت و اسرائیل، خاورمیانه را به منطقه ای بین المللی  تبدیل کرده بودند. در قرن اخیر، « تروریسم» نیز به معادلات آن افزوده شد. تروریسم در خاورمیانه ، با حادثه 11 سپتامبر آغاز شدو متعاقب آن« نبرد جهانی علیه تروریسم»  شکل گرفت. پس از حمله نیروهای ائتلاف بین المللی به افغانستان در سال 2001، آمریکا و انگلیس در سال 2003 تهاجم به عراق را آغاز کردند. بیش از یکصد هزار نظامی غربی طی دهه اخیر در افغانستان، عراق و پایگاه های نظامی آنها در  خاورمیانه ، حضور داشته اند و هنوز هم آخرین سربازان غربی از این مناطق خارج نشده اند. در حالیکه اکثر مهاجمان به برج های دوقلوی سازمان تجارت جهانی( 15 نفر از 19مهاجم) تبعه عربستان بودند، اما سعودی ها به جای آنکه « مساله» اصلی تروریسم معرفی شوند، خود را به عنوان بخشی از « راه حل» در جبهه جهانی علیه تروریسم جای دادند. عربستان از اوایل دهه 1980 در پرتو نبرد آمریکا علیه امپراتوری شریر شوروی، هزاران جنگجو را که بعدها به « عرب افغانها» مشهور شدند، به افغانستان و پاکستان گسیل داده بود. اسامه بن لادنِ سعودی تبار شبکه بین المللی «القاعده» را  دو کشور مذکور سامان داد و از اواسط دهه 1990 گروه طالبان را سازماندهی و  بر افغانستان حاکم کرد تا با مرام وهابی حکومت کند. با سقوط دولت خودخوانده طالبان و سرنگونی صدام حسین، دور جدید ماموربت سعودی ها آغاز شد و  طیف گسترده ای از تروریست ها با حمایت آشکار و پنهان عربستان ، به کشورهای مختلف خاورمیانۀ عربی بویژه عراق گسیل شدندو دور جدیدی از تروریسم در منطقه نضج گرفت. با وقوع جنبش بیداری اسلامی، کنشگری عربستان در ساحت تروریسم وارد مرحله جدیدی شد. سعودی ها برای مهار و معکوس سازی موج بیداری، تلاش های گسترده ای در جهان عرب آغاز کردند ، در این راستا به اشغال غیر نظامی بحرین پرداختند. همچنین با الهام از دکترین نظامی اسرائیل، حملات بسیار گسترده ای به زیرساخت های یمن آغاز کردند که حاصل آن نسل کشی در این کشور بوده است. گرچه  پیوسته رویۀ عربستان حفظ دولت های محافظه کار و غیردمکراتیک عرب بوده،اما درباره سوریه و عراق سیاست سرنگونی را در پیش گرفت که به ایجاد دولت های ضعیف در این کشورها انجامید. هزاران نفر از  تروریست های خارجی با حمایت مالی و سیاسی عربستان و متحدانش وارد عراق و سوریه شدند و القاعده بازتولید شد. با ناکامی القاعده و شکاف در این شبکه تروریستی ، دولت اسلامی عراق و شام( داعش)  شکل گرفت و یکی از رعب انگیز ترین شبه دولت های تروریستی جهان در بخشی از عراق و سوریه ایجاد شد. سیاست های عربستان  موجب شد که داعش در عراق و سوریه به مغناطیسی برای جذب همه گروه های تروریستی و بازپخش آنها در  جهان تبدیل شود. رسانه های غربی با بازنمایی و برجسته سازی  اقدامات تروریستی داعش و  این همان انگاری خلافتِ خود خوانده ابوبکر البغدادی موسوم به « دولت اسلامی» با  دولت اسلامی در معنای عام آن، تبلیغات گسترده خود را برای خشن جلوه دادن اسلام رحمانی شدت بخشیدند. این در حالی است که عربستان خود را  حافظ و مدافع اسلام معرفی کرده است. سیاست های عربستان موجب شده قدرت های بزرگ بین المللی به بهانه مقابله با گروه های تروریستی، خاورمیانه را به آزمایشگاه پیشرفته ترین تسلیحات خود تبدیل کنند. بنابراین عربستان در موضوع تروریسم، نقش مؤثری داشته و  هزینه های فراوانی برای کشورهای منطقه و جامعه بین المللی تحمیل کرده  و امنیت بین المللی را بطور جدی  مورد تهدید قرار داده است . اگر به  جای عربستان هر کشور دیگری مسبب این وضعیت می بود، شورای امنیت ذیل فصل هفتم منشور و مواد41 و 42 آن را در دستورکار قرار می داد و برای تغییر رفتار این کشور اقدامات تنبیهی متعددی اعمال می کرد. اما این کشور هنوز خود را به عنوان بخشی از راه حل مقابله با تروریسم معرفی می کند و  قدرت های بزرگ نیز از سیاست های مخاطره آمیز و تنش آفرین آن حمایت  می کنند. همانگونه که توماس فریدمن در سرمقاله خود در روزنامه نیویورک تایمز اعتراف می کند؛ دوره ای که آمریکا به عربستان  و دیگر کشورهای عربی می گفت نفت مارا تامین کنید و کاری به اسرائیل نداشته باشید، هر گونه که می خواهید عمل کنید، به پایان رسیده و  اقدامات جدی برای تغییر رفتار و سیاست های تهدید آمیز سعودها علیه امنیت بین المللی ضروری است .}, keywords_fa = {}, url = {https://journals.abru.ac.ir/article_15584.html}, eprint = {https://journals.abru.ac.ir/article_15584_3e61a7b8a4854fc658a864734236514c.pdf} } @article { author = {Derakhsheh, Jalal and Nejati, Hamzeh}, title = {A Comparative Study of Seyed-Qotb and Imam Khomeini`s Thoughts on Islamic Government}, journal = {Crisis Studies of the Islamic World}, volume = {2}, number = {1}, pages = {9-34}, year = {2015}, publisher = {Ayatollah Borujerdi University}, issn = {2981-1104}, eissn = {2981-1104}, doi = {10.2783.4999/QJPR.2002.1102.022}, abstract = {      Islamic Awakening in the Middle East and North Africa has revived the importance of founding an Islamic government in recent years and has provided an opportunity to review the ideas of Islamic scholars on the foundation of an Islamic government. Although the Iranian Islamic Republic model was considered in the first years after the revolution among Islamic scholars but as a result of internal conditions, regional, extra-regional and international problems, and new western models slightly lost some of its popularity. Many scholars believe that Imam Khomeyni, as the theorist and leader of the successful experience of Islamic Revolution, and Seyed Qotb, as the inspirer of many Islamic movements in the Arab world, played an important role in conceptualization of the Islamic Government in modern world. In this article we tried to analyze the concept of government and the necessity of founding an Islamic government in the Imam Khomeyni`s and Seyed Qotb`s ideas, as the two greatest scholars in the Islamic world, in a comparative approach.  }, keywords = {Imam Khomeyni,Seyed Qotb,Governmet,Islamic Republic,Islamic world}, title_fa = {مقایسه تطبیقی آراء و اندیشه های سید قطب و امام خمینی (ره) پیرامون حکومت اسلامی}, abstract_fa = {   وقوع جنبش و خیزش اسلامی در چند سال اخیر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بار دیگر موضوع لزوم و شرایط تشکیل حکومت در کشورهای اسلامی را احیا کرد و فرصتی را فراهم ساخت تا نظرات اندیشمندان و متفکران جهان اسلام در مورد تشکیل حکومت براساس آموزه‌های اسلامی مورد مداقه مجدد قرار گیرد. اگرچه تجربه جمهوری اسلامی ایران در میان متفکران و نظریه ‌پردازان جهان اسلام در سال‌های اول پس از انقلاب به شدت مورد توجه قرار گرفت ،لیکن به‌علت شرایط داخلی کشورها، تنگناهای منطقه‌ای و بین‌المللی و ارائه الگوهای فرامنطقه‌ای خاص و به‌ویژه غربی، به مرور این الگوکمتر مورد توجه آنها قرار گرفت. متفکران متعددی در چند دهه اخیر به اندیشه‌ورزی و ارائه نظر درباره این مقوله پرداخته‌اند که امام خمینی (ره) به‌عنوان نظریه‎‌پرداز و رهبر تجربه موفق جمهوری اسلامی و سید قطب به‌عنوان الهام‌بخش بسیاری از جنبش‌های اسلامی در جهان عرب، نقش مهمی در مفهوم‌بندی مفهوم حکومت اسلامی در عصر نوین داشته‌اند. در این مقاله تلاش شده است تا با به کاربستن رویکردی تطبیقی- مقایسه‌ای مفهوم حکومت و لزوم تشکیل حکومت اسلامی در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)  و سید قطب به‌عنوان دو متفکر و اندیشمند بزرگ جهان اسلام مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.}, keywords_fa = {امام خمینی (ره),سید قطب,حکومت,جمهوری اسلامی و جهان اسلام}, url = {https://journals.abru.ac.ir/article_15583.html}, eprint = {https://journals.abru.ac.ir/article_15583_9e61f0b53745aa3399b12a17059a7698.pdf} } @article { author = {al-Ghafur, Seyed Mohsen and Chalavi, mahdi}, title = {The Modern Age and the Challenge of Interpretation in ethical statements of Sharia}, journal = {Crisis Studies of the Islamic World}, volume = {2}, number = {1}, pages = {35-76}, year = {2015}, publisher = {Ayatollah Borujerdi University}, issn = {2981-1104}, eissn = {2981-1104}, doi = {10.2783.4999/QJPR.2002.1102.023}, abstract = {}, keywords = {}, title_fa = {دوره مدرن و دشواره تفسیر گزاره‌های اخلاقی شریعت}, abstract_fa = {این پژوهش به تعارض میان متون مقدس دینی و نظام معرفتی دنیای مدرن می پردازد. این تعارض را می توان در دو زمینه کلی دسته بندی کرد. نخست تعارض میان نظریات علمی جدید با آیات هستی شناختی موجود در متون مقدس، و دوم تعارض میان گزاره های اخلاقی مبتنی بر آیات آسمانی با نظام  اخلاقی نوین. این مقاله سعی  دارد به تحلیل دو رویکرد عمده میان مسلمانان که سعی در توجیه تعارضات موجود میان متون مقدس دین اسلام با یافته های جدید اخلاقی داشته اند، بپردازد. گروه نخست با تاریخی فهم کردن فرآیند وحی، معتقد است که تعارضات موجود به دلیل اقتضائات زمانی-مکانی پیش روی پیامبر(ص) و شنوندگان وحی رخ داده است و گزاره های دینی را باید از نظرگاه زمان و مکان خاص خود فهم کرد. دسته دیگر نیز با نفی مدخلیت تاریخ در تکوین وحی معتقدند که تمامی این تعارضات چه اخلاقی و چه علمی ناشی از پیرایه ها و جعلیات رویایی موجود در متون دست دوم اسلامی می باشد.}, keywords_fa = {معرفت شناسی,تاریخ گرایی,گزاره های اخلاقی و تفسیر}, url = {https://journals.abru.ac.ir/article_15582.html}, eprint = {https://journals.abru.ac.ir/article_15582_438be78699bde36ffbb6c039845a0dde.pdf} } @article { author = {Abbasi, majid and Assari, Ahmad Reza}, title = {The foreign policy of the Russian Federation regarding the growth of Salafism in the Middle East}, journal = {Crisis Studies of the Islamic World}, volume = {2}, number = {1}, pages = {137-174}, year = {2015}, publisher = {Ayatollah Borujerdi University}, issn = {2981-1104}, eissn = {2981-1104}, doi = {10.2783.4999/QJPR.2002.1102.025}, abstract = {  Changing the system of international relations at the regional level due to Arabic revolutions , the rise of new tensions including intensified  Shiite -Sunni conflicts and high levels of instability in the region has affected Russia's interests . Russian military - political and commercial relations with the Arab world has been restricted; affected by  " Arabic revolutions ". This situation will indirectly affect Russia and other former Soviet republics and raised the need to review the rigid formal approaches against some important Islamist groups and organizations.  This article seeks to answer this question that what is  the foreign policy of the Russian Federation regarding the growth of Salafism in the Middle East? Salafism growth in this area has been influenced by Arabic revolutions Therefore, our hypothesis is that " the foreign policy of the Russian Federation regards growth of Salafism as a national security threat within its borders and tries to stop their  successes and expansion in the region."  }, keywords = {Foreign Policy of the Russian Federation,Salafism,Whhabism,Arabian Revolution}, title_fa = {سیاست خارجی روسیه در قبال رشد سلفی‌گری در خاورمیانه}, abstract_fa = {تغییر شکل نظام روابط بین‌الملل در سطح منطقه‌ای بر اثر وقوع انقلاب‌های عربی، ظهور تنش‌های جدید از جمله تشدید تقابل شیعی-سنی، و سطح بالای ناپایداری در منطقه، منافع روسیه را تحت تاثیر قرار داده‌ است. روسیه با جهان عرب روابط نظامی-سیاسی و تجاری دارد که تاثیرات "انقلاب‌های عربی" باعث محدود شدن این روابط شده است.  این وضعیت به طور غیرمستقیم وضعیت روسیه و سایر جمهوری‌های شوروی سابق را تحت تاثیر قرار می‌دهد و ضرورت بازبینی در رویکردهای  رسمی غیرمنعطف دربرابر برخی گروه‌های و سازمان‌های مهم اسلام گرا را نمایان می‌کند. این مقاله در پی پاسخ به این سوال است که سیاست خارجی فدارسیون روسیه درقبال رشد سلفی‌گری در خاورمیانه چیست؟ رشد سلفی گری در این منطقه تحت تاثیر انقلاب‌های عربی بوده است از همین رو فرضیه ما چنین است : سیاست خارجی فدارسیون روسیه رشد سلفی گری را به عنوان تهدید امنیت ملی در داخل مرزهای خود دانسته و تلاش می کند جلوی پیروزی های و گسترش آن را در منطقه بگیرد.}, keywords_fa = {سیاست خارجی فدراسیون روسیه,سلفی‌گری,وهابیت,انقلاب‌های عربی}, url = {https://journals.abru.ac.ir/article_15579.html}, eprint = {https://journals.abru.ac.ir/article_15579_59efd8452c7842980ad50a7b3b61bf96.pdf} } @article { author = {Mohammad Nia, Mahdi}, title = {Comparing Foreign Policy of Moderate government with that of the Principlist government}, journal = {Crisis Studies of the Islamic World}, volume = {2}, number = {1}, pages = {175-204}, year = {2015}, publisher = {Ayatollah Borujerdi University}, issn = {2981-1104}, eissn = {2981-1104}, doi = {10.2783.4999/QJPR.2002.1102.026}, abstract = {At the beginning of the ninth and tenth Iranian governments, the country adopted an aggressive discourse against the international community and the interests of great powers of the world. During this period of time, the main goal of Iran’s foreign policy was changing the international system on the basis of  a justice-oriented approach. Realization of revolutionary ideals and changing the world`s management system was considered as the short -term objective of Iranian foreign policy. Thus, in the Principelist government, Iran`s foreign policy moved towards radicalism. In Iran's "Moderate" government, realization of revolutionary ideals is considered as the long term-aims. On the contrary, security and economic welfare became the short-term objectives of Iran’s foreign policy. Therefore, accepting the status quo relatively, practicing détente policy and renewing relationships with the great powers considered as the main priorities of the moderate government. The main question of this article is that: “How can this instability in the priorities of Iranian foreign policy be decribed?” The assumption of this research is that Iranian foreign policy approaches in the Principelist and moderate governments are affected by different domestic and international normative structures. On this basis, the impacts of domestic and international normative structures on shaping Iranian foreign policy in the both Principelist and Moderate governments have been investigated  }, keywords = {Principlist Government,Moderate Government,foreign policy,Instability,Normative Structurs,Identity}, title_fa = {بررسی تطبیقی سیاست خارجی دولت های اصول گرا و اعتدال}, abstract_fa = {با شروع دولت اصول گرای نهم و  تداوم آن در دولت دهم، به نوعی گفتمان تهاجمی نسبت به نظام بین الملل و منافع قدرت های بزرگ  در دستورکار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت که هدف از آن تغییر وضع موجود  در راستای الگوی نوین عدالت-محور بود.  در این دوره با جابجایی در اهداف بلند مدت و کوتاه مدت سیاست خارجی، تحقق آرمان های انقلاب و اصلاح نظام مدیریتی جهان در زمره اهداف کوتاه مدت جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و درنتیجه سیاست خارجی ایران به سمت رادیکالیسم هدایت شد. در دولت یازدهم و درچارچوب گفتمان اعتدال، با جابجایی دوباره در اولویت ها و اهداف سیاست خارجی، تحقق آرمان های انقلاب اسلامی در حوزه اهداف بلند مدت سیاست خارجی ، و تأمین امنیت و جودی و رفاهی به ترتیب در دستور کار اهداف کوتاه مدت و میان مدت سیاست خارجی ایران قرارگرفت. رویکرد سیاست خارجی دولت یازدهم بر خلاف دولت های نهم و دهم، مبتنی بر پذیرش نسبی نظم موجود بین المللی و تنش زدایی و تعامل با قدرت های بزرگ است. سوال اصلی مقاله این است که چگونه می توان این ناپایداری ها در اولویت ها ی سیاست خارجی را در این دو دوره توضیح داد؟ فرضیه مقاله این است رویکردهای سیاست خارجی ایران در دو دوره اصولگرایی و اعتدال متأثر از  ساختارهای متفاوت هنجاری  داخلی و بین المللی بوده است. بر این اساس، این مقاله تلاش دارد تا تأثیر فضای هنجاری داخلی و  بین المللی را بر ناپایداری و تغییر در رویکرد های سیاست خارجی ایران در دو دوره اصولگرایی و اعتدال مورد بررسی قرار دهد.}, keywords_fa = {دولت اصول گرا,دولت اعتداال,سیاست خارجی,ناپایداری,فضای هنجاری,هویت}, url = {https://journals.abru.ac.ir/article_15578.html}, eprint = {https://journals.abru.ac.ir/article_15578_1d4aeb86df21cc988ce3e3a066e800be.pdf} }